حرم سرا
حَرَمْسَرا، عمارتی مستقل و محفوظ از نگاه و تعرض مردان نامحرم و بیگانه، مختص همۀ زنان اهل حرم با پیوندهای سببی و نسبی، و در دربار مختص زنان عقدی، صیغه، کنیزان، شاهزادگان و فرزندان خردسال و خواجگان.
درگذشته، بخش اندرونی هر عمارت اختصاص به حرمسرا داشت و با نامهای حرم، حرمخانه، سرای، شبستان، اندرون، اندرونی، سرای پسین، سرای زنان و حرمسرا خوانده میشد ( لغتنامه ... ).
پیشینۀ حرمسرا در تاریخ ایران به دوران قبل از اسلام بازمیگردد. پادشاهان هخامنشی و ثروتمندان آن عصر تکهمسر نبودند و با زنان متعددی زندگی میکردند (بریان، 1 / 588؛ گیرشمن، 347). زن رسمی (عقدی) که در عصر هخامنشی ملکه (بریان، همانجا)، و در عصر ساسانی «پادشازن» خوانده میشد (بارتولمه، 24)، بانوی حرم بود و بر تمام اندرونی ریاست میکرد و گاهی در امور سیاسی نیز دخالت داشت (همانجا)؛ زنان غیررسمی که در عصر ساسانی «چکرزن» نام داشتند (همانجا)، در برابر ملکه موظف به ادای تعظیم یا به خاک افتادن بودند. جز اینها زنان مطرب و نوازنده هم بودند که «زنان عشرت» نام داشتند؛ مجموعۀ اینها حرمسرای یک پادشاه را تشکیل میدادند (بریان، 1 / 588-590). از میان پادشاهان ساسانی، خسرو پرویز به داشتن حرمسرای وسیع شهرت داشته است و شمار زنان او را 000‘ 3 تن نوشتهاند. افزون بر آنها، چند هزار کنیز برای سرودن و نواختن، جزو حرمسرای او بودند (پیرنیا، 226).
افزون بر پادشاهان و طبقۀ اشراف، مردم نیز برای خود حرمسرا داشتند و چندزنی در میان ایرانیان مرسوم بود؛ داشتن حرمسرا نشانی از تمکن مالی صاحب آن به شمار میرفت (بریان، 1 / 588؛ بارتولمه، همانجا). از آنجا که دین زردشت تعدد زوجات و اختیارکردن کنیزکان را مجاز شمرده بود، داشتن حرمسرا و تعدد زوجات امری بسیار متداول و طبیعی بود (همو، 23؛ گیرشمن، همانجا).
با ورود اسلام به ایران و بهسبب مجاز بودن تعدد زوجات در این دین، حرمسرا همچنان در تاریخ ایران به قوت خود باقی ماند. خرید و فروش کنیز در عصر نخستین سلسلههای اسلامی سبب ورود کنیزان به حرمسرای ثروتمندان، بهخصوص سلاطین شد (نک : آزاد، 176- 179). با روی کار آمدن غزنویان (366 ق) و حدود دو قرن استیلای آنها بر ایران شرقی و ثروتی که در اثر حملات به هند اندوخته بودند، حرمسرا گسترش یافت و قسمتی از عایدات خزانۀ حکومتی را به خود اختصاص داد و دستگاه مستقل و مفصلی شد که کارگزاران مختلفی در آن خدمت میکردند (بیانی، 7). پس از آن، فرهنگ حرمسراداری روزبهروز در تاریخ ایران قوت گرفت تا اینکه در زمان صفویه حرمسراهای بزرگی ایجاد شد. از میان پادشاهان صفوی، شاه عباس اول، شاه سلیمان و شاه عباس دوم حرمسرا داشتند (شاردن، II / 275). شاردن شرح مفصلی دربارۀ حرمسرای شاه عباس دوم میدهد و شمار بانوان حرمسرای او را 100 تن برمیشمرد (II / 168, 277). این سنت در عصر قاجار در روزگار حکومت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه نیز ادامه یافت (مستوفی، 1 / 510-512).
فلاندن در سالهای 1840-1841 م / 1256-1257 ق نوشته است: هرکس نمیتواند حرمسرایی داشته باشد و چند زن صیغه و عقدی در حرم خود گرد آورد، بلکه تنها شاهزادگان، بزرگان و ثروتمندان به چنین عملی قادرند (ص 340). داشتن حرمسرا در دربار از واجبات بود. آقا محمد خان قاجار بهرغم فسقی که به او نسبت داده بودند و همیشه پنهان ماند، ظاهراً همسر گزید و پس از رسیدن به سلطنت، زنان دیگری نیز اختیار کرد و زنان و دختران بسیار دیگری بهطور محرمانه به حرمسراهای او برده شدند که هیچ نگاهی یارای نفوذ در آنها نداشت (پاکروان، 72).
حرمسرا در عصر قاجار
عمارت حرمسرای دربار در عصر قاجار که آن را اندرونی مینامیدند، محوطۀ محصوری در میان ارگ سلطنتی بود (تاجالسلطنه، 13)؛ بنایی متشکل از چندین حیاط بزرگ که به هم راه داشت (پولاک، 230)، با دیوارهایی بلند، حوض بزرگی از مرمر سفید در مرکز، و معابری از سنگفرش در اطراف آن که منتهی به ساختمانهایی متقارن میشد (دیولافوا، 129). طبقۀ فوقانی این ساختمانها متعلق به زنان شاه، و طبقۀ زیرین در اختیار خدمتکاران بود، و روشنایی اتاقها از دری بود که به حیاط باز میشد (مستوفی، همانجا؛ اُرسل، 270). در دورۀ ناصرالدین شاه، در وسط حیاط بزرگ، عمارتی کلاهفرنگی در دو طبقه برای خوابگاه اختصاصی شاه قاجار ساخته شده بود (معیرالممالک، 15-16؛ تاجالسلطنه، 13-14). این مجموعه افزون بر اتاقها، شامل تالارها، بادگیرها، حوضخانه، گلخانه، سردابه، خوابگاه، نمازخانه، حسینیه، آشپزخانه، حمام، و اتاقهایی برای سکونت دیگر خدمتکاران نیز بود (شهری، 3 / 191-192).
هیچ بیگانه و نامحرمی حق ورود به حرمسرا را نداشت و مجازات ورودشان به آنجا مرگ بود. فقط شاهزادگان، خواجهسرایان، خدمتگزاران، پزشکان و دلالهها در مواقع ضروری و تحت نظر خواجهباشی، حق ورود به حرمسرا را داشتند. در مواردی هم فروشندگان جواهرآلات، پارچهفروشان، استادان و معلمان، بازیگران، نوازندگان و تعمیرکاران زیر نظر خواجههای حرم وارد حرمسرا میشدند (نک : تاجالسلطنه، 14؛ مونسالدوله، 33؛ معیرالممالک، 19، 21، 23-24، 27؛ نیز ویلز، 78-80؛ کمپفر، 223).
در حرمسرا خانمهای عالیمقام ساختمانهای جداگانه و خاصی داشتند؛ در آنجا مادر شاه، مادر ولیعهد، زنان اصلی و سوگلیهای شاه همراه با کنیزان، شاهزادهها، خواجهها و غلامان خود زندگی میکردند (پولاک، همانجا). هر زنی با توجه به جایگاهش نزد شاه، یک تا 3 اتاق مخصوص به خود داشت. شاهزادهها نیز اتاقهای مخصوص خود را داشتند. پسران شاه تا 12-13 سالگی در حرمسرا تحت سرپرستی خواجهها به سر میبردند و بعد از آن با عنوان والی یکی از ولایات، حرمسرا را ترک میکردند (دروویل، 207, 214). ادارۀ امور حرمسرا به عهدۀ خواجهباشی بود که چندین خواجۀ دیگر نیز زیردست او کار میکردند و همگی عنوان «آغا» داشتند و انجام کارهای زنان شاه و محافظت از اندرون از وظایف آنان بود (مستوفی، 1 / 518- 519). شاه غذایش را در حرمسرا میخورد و آشپزهای او از زنان مورد اعتماد حرمسرا بودند (دروویل، 206).
حرمسراهای مردمی
داشتن حرمسرا تنها در میان پادشاهان رایج نبود، بلکه شاهزادگان، حکام ولایات، متمولان و سرداران سپاه نیز صاحب حرمسرا بودند. شاردن در گزارشی، شمار کنیزان فقط یکی از سرداران شاه عباس دوم صفوی را 45 تن ذکر کرده است (نک : II / 168). در عصر قاجار نیز برخی از پسران فتحعلی شاه در رقابت با پدر خود، زنان متعددی را در حرمسرای خود داشتند. گردآوری این زنان و اسکان آنان در یک خانه ــ که از آن تعبیر به اندرون (حرمسرا) میشد ــ همواره با تشنج و رقابتهای بیپایان در میان آنها همراه بود (نک : دلریش، 28- 29). منازل افراد متمول هم شامل دو قسمت بیرونی و اندرونی بود که اندرونی محل سکونت زنان بود. همچنین در حرم هر مرد عادی، افزون بر زنان عقدی، گاهی چندین زن صیغهای نیز در کنار هم زندگی میکردند (نک : مونسالدوله، 55).
ساختمان اندرونی حرمسراهای مردمی به گونهای بود که از بیرونی و حتى گاهی از در اصلی خروجی ساختمان، راهی به اندرون باز میشد. این معبر که بیشتر بهصورت منکسر ساخته میشد، در انتها با دری یا بهاحتمال با پردهای بسته میشد که حد و مرز قسمت سکونت زنان را مشخص میکرد (پولاک، 70؛ رایس، 169). در این قسمت فقط زنان، خواجگان، و گاهی پزشک با کسب اجازۀ مخصوص وارد میشدند. پس از درخواست ورود، خواجهای پرده را بالا نگه میداشت و بلند میگفت: «بسمالله»، و پرده میافتاد و شخص وارد اندرون میشد. از نظر ساختمان و تقسیمات، اندرونی تفاوت چندانی با بیرونی نداشت؛ فقط حیاطها با توجه به انواع فعالیتهای زنان تنوع بیشتری داشت و اتاقهای زن سوگلی با شکوه بیشتری آراسته میشد (پولاک، همانجا). اتاقها در دور حیاط در یک طبقه بود و بیشتر آنها ایوان داشت. پنجرهای از ساختمان اندرونی به سوی کوچه وجود نداشت و نور اتاقها از طریق پنجرۀ رو به حیاط تأمین میشد. محوطۀ حیاط اندرونی بهواسطۀ دالانهای تودرتو و پرپیچوخم، از دید بینندۀ بیرونی ناپیدا بود. زنان از مهمان در عمارت یا اتاقهای مخصوص خود پذیرایی میکردند (رایس، همانجا).
مراتب زنان در حرمسرا
در عصر صفوی، مراتب زنان در حرمسرا به ترتیب شامل مادر شاه که او را نوابعلیّه مینامیدند (سانسون، 119)، زنان عقدی، زن خاصه یا سوگلی شاه (همانجا)، و زنان صیغهای بود (کمپفر، 226). زنان عقدی حداکثر 4 زن بودند که بیشتر، از میان دخترانی انتخاب میشدند که قرابت نَسَبی با شاه داشتند و معمولاً هنگام ولیعهدی یا در زمانی که شاه در سنین پایین بود، به عقد شاه درمیآمدند و شاه نقش چندانی در انتخاب آنها نداشت. شمار زنان صیغهای نامحدود بود (واله، 1 / 530؛ شاردن، II / 277؛ شجاع، 44- 45).
در عصر قاجار نیز مراتب زنان بهترتیب، بدین شرح بود: مادر شاه که او را مهدعلیا مینامیدند (پولاک، 230)، مادر ولیعهد و زنان عقدی که از خانوادۀ سلطنتی و از بزرگزادگان ایران بودند، و سوگلیها و دیگر زنان صیغهای که همگی عنوان خانم و هرکدام از آنها لقب دوله یا سلطنه داشتند (معیرالممالک، 16-17، 90؛ نیز نک : عضدالدوله، جم ).
جایگاه و موقعیت زنان در حرمسرا
در عصر صفوی، زن درباری تنها در اندرون موقعیت داشت و ازآنجاکه حرمسرا جزئی از دربار به شمار میرفت، زنان حرمسرا همچون مردان دربار عناوین و مشاغل مختلف و مسئولیتهای خاصی داشتند. قوانین و مقررات نیز یکسان بود؛ وقتی شاه در حرم بر تخت مخصوص خود مینشست، تنها زنانی که طرف توجه او بودند، حق نشستن در حضور شاه را داشتند و دیگران در نهایت احترام، گوش به فرمان میایستادند (الگود، 228). در عصر قاجار نیز زنان حق نشستن در حضور شاه را نداشتند و به ملکه نیز بهندرت چنین اجازهای داده میشد؛ حتى به هنگام خوردن غذا در حرمسرا، زنان اجازۀ نشستن در مقابل شاه را نداشتند (معیرالممالک، 19، 23؛ دروویل، 206). در همین عصر، برخی از زنان مناصبی چون قائممقامی داشتند (نک : عضدالدوله، 7- 8).
در دورۀ ناصرالدین شاه به هرکدام از زنان با توجه به جایگاه و مقامشان، مسئولیتی سپرده شده بود (دلریش، 195-196). زنان تنها در حرمسرا دارای مقام و منصب نبودند، بلکه شاه با همنشینی با آنها و گذراندن بیشترِ وقت خود در حرمسرا، آنان را صاحب چنان قدرتی کرده بود که در مسائل گوناگون اعمال نفوذ میکردند (همو، 217-224).
قدرت زنان حرمسرا تا آنجا گسترش یافته بود که در دوران ناصری و مظفری، محل اقامت زنان سوگلی شاه در حرمسرا تبدیل به یکی از مراکز بستنشینی گناهکاران و بیگناهان شده بود. با افول حرمسرا در عصر احمد شاه و قدرتیافتن نسبی مجلس شورا، دست زنان از مداخله در امور سیاسی کوتاه شد (نک : همو، 218- 219، 224).
سرگرمیهای زنان در حرمسرا
در دورۀ قاجار، زنان حرمسرای دربار به طرق مختلف سعی میکردند اوقات فراغتشان را پر کنند؛ ازاینرو خود را سرگرم فعالیتهای زیادی میکردند؛ برخی اسبسواری، تیراندازی و شکارکردن میآموختند و همراه شاه به شکار میرفتند. همچنین نقاشی، نواختن آلات موسیقی، رقص و آواز، ادبیات، تاریخ و ریاضیات ازجمله مواردی بود که در حرمسرا به زنان آموخته میشد (سانسون، 119). گروهی از زنان در نساجی، ریسندگی و بافندگی چیرهدست بودند (کمپفر، 226-227). پرداختن به شعایر دینی و مذهبی، یکی از مهمترین سرگرمیهای زنان بود که از دوران حکومت آقا محمد خان قاجار به آن توجه میشد (نک : پاکروان، 224).
در ماههای محرم و صفر، همهروزه مراسم سوگواری در حرمسرای دربار برپا بود (معیرالممالک، 89). در ماه رمضان، گردآمدن بر سر سفرۀ افطار (همانجا) و به جا آوردن مراسم حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان، از دیگر سرگرمیهای زنان حرمسرا بود (نک : اعتمادالسلطنه، 38؛ فووریه، 251). همچنین در مناسبتهایی مانند عید نوروز، اعیاد مذهبی و جز اینها مهمانیهای زنانه در اندرون برپا میشد (نک : آزاد، 473-474؛ دلریش، 194). به گزارش فووریه، حدود 500 تن از زنان حرمسرا در مسافرت ناصرالدین شاه برای شکار به دوشانتپه و جاجرود، او را همراهی کردند (ص 220؛ معیرالممالک، 45-46).
خادمان حرمسرا
در حرمسرای دربار افزونبر همسران شاه، شمار دیگری نیز زندگی میکردند که در خدمت زنان و شاهزادگان بودند، ازجمله دختران بزرگان مملکت که برای کسب افتخار، ندیمۀ همسران شاه میشدند؛ کنیزانی که برای خدمتکاری خریداری میشدند (کمپفر، 225-226)؛ خواجگان سیاهپوستی که لقب خواجهباشی داشتند و با سمتهای مهتری، خزانهداری و ایشیکآقاسیباشی حرم خدمت میکردند (اُلئاریوس، 449؛ کمپفر، 227)؛ و مربیان و معلمان شاهزادهها که از میان خواجگان حرم انتخاب میشدند (سانسون، 176-177).
در حرمسراهای غیردرباری این افراد خدمت میکردند: خواجگان سالخوردهای که بهسبب سن و سالشان به زنان حرم نزدیک بودند و امور شخصی آنها را انجام میدادند و پیغامهایشان را ردوبدل میکردند؛ زنان سیاهپوستی که لقب ددهباشی داشتند و مورد اعتماد ولینعمت خود بودند و کارهای شخصی او را انجام میدادند؛ کلفتها و نوکرهایی که با شغلهای مختلف در داخل ارگ خدمت میکردند؛ و فراشها و سربازهایی که حفاظت از ارگ سلطنتی را بر عهده داشتند (شهری، 1 / 97).
مخارج حرمسرا
در دورۀ قاجار، همۀ زنان حرمسرای دربار برحسب موقعیت و مکانشان نزد شاه، مواجب معینی داشتند (نک : عضدالدوله، 7- 8؛ معیرالممالک، 18، 26، 40). نگهداری از زنان حرمسرا مستلزم ایجاد کاخهای فراوان بود که بهسبب مسافرتهای زیاد، دامنۀ ساخت این کاخها گوشهوکنار کشور را فرامیگرفت (نک : دلریش، 198- 199). احتمالاً پیدایش نهضت مشروطه و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در زمان احمد شاه، آخرین وارث قاجار، سبب شد تا او فقط 3 بار ازدواج کند و حرمسرای گستردهای نداشته باشد (مکی، 534؛ آزاد، 490). معروفترین مثلی که زنان حرم دربارۀ شوهرانشان میگفتند، این بود: پولش بیاد حرمسرا، خودش بره کاروانسرا.
مآخذ
آزاد، حسن، پشت پردههای حرمسرا، تهران، 1362 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، صدر التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1349 ش؛ الگود، سریل لوید، طب در دورۀ صفویه، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1357 ش؛ بارتولمه، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ترجمۀ ناصرالدین صاحبالزمانی، تهران، 1344 ش؛ بریان، پیر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمۀ مهدی سمسار، تهران، 1378 ش؛ بیانی، شیرین، زن در ایران عصر مغول، تهران، 1352 ش؛ پاکروان، امینه، آغا محمد خان قاجار، ترجمۀ جهانگیر افکاری، تهران، 1377 ش؛ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، تهران، کتابخانۀ خیام؛ تاجالسلطنه، خاطرات، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1362 ش؛ دلریش، بشرى، زن در دورۀ قاجار، تهران، 1375 ش؛ سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، 1346 ش؛ شجاع، عبدالمجید، زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه، تهران، 1384 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ عضدالدوله، احمد میرزا، تاریخ عضدی، به کوشش حسین کوهی کرمانی، تهران، چاپخانۀ مظاهری؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1350 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1390 ش؛ مکی، حسین، مختصری از زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه قاجار، تهران، 1362 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ محمود بهفروزی، تهران، 1380 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، 1368 ش؛ نیز: